ترجمه مقاله

استعلام

لغت‌نامه دهخدا

استعلام . [ اِ ت ِ] (ع مص ) پرسیدن از چیزی . (منتهی الارب ). آگاهی خواستن . (غیاث ). پرسیدن . طلب دانستن . آموزانیدن خواستن . آگاه کردن خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پرسش . دانستن خواستن . خبر پرسیدن : ابوعلی برؤس لشکر و وجوه قوم پیغام فرستاد و از موجب نفرت و داعی وحشت استعلام کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 316).
- استعلام کردن ؛ استخبار. استفسار.
ترجمه مقاله