ترجمه مقاله

استفاف

لغت‌نامه دهخدا

استفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سف ّ. (زوزنی ). سفوف ساختن . (منتهی الارب ). سفوف کردن . || سفوف خوردن . (منتهی الارب ): فاذا لت منه وزن درهمین بزیت و استف ّ، نفع من البواسیر. (ابن البیطار). || بیفکندن چیزی را. (منتهی الارب ). بافکندن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله