ترجمه مقاله

استفان

لغت‌نامه دهخدا

استفان . [اِ ت ِ ] (اِ) جوی . || نوعی تاج مکلل و مرصع که زنان بر سر بندند. (شعوری ). در معجم الادباء چ مارگلیوث ج 4 ص 124 از اشعار حکم بن عبدل آمده است :
لما علا صوته فی الدار مبتکراً
کاشتفان یری قوماً یدوسونا.
و مارگلیوث در حاشیه نویسد: استفان کلمة یونانیة و فارسیة معناها تاج . اینکه وی استفان را فارسی نیز دانسته ظاهراً متأثر از شعوری است و شاهدی بر آن یافته نشد و بر گفته های شعوری نیز اعتماد نیست .
ترجمه مقاله