ترجمه مقاله

استقدام

لغت‌نامه دهخدا

استقدام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پیش شدن خواستن .(زوزنی ). || در پیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پیش درآمدن . استقبال کردن . (غیاث ): و لکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعة و لایستقدمون . (قرآن 34/7). || بسیار پیشی و دلیری کردن .
ترجمه مقاله