ترجمه مقاله

استنطاق

لغت‌نامه دهخدا

استنطاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گویا گردانیدن . || با هم سخن کردن . || سخن کردن خواستن . (منتهی الارب ). سخن گفتن کسی را خواستن . || در تداول امروز، بازپرسی . سخن از کسی بیرون کشیدن .
- استنطاق کردن ؛ بازپرسی کردن .
|| الاستنطاق ، مصدر است از باب استفعال . و آن نزد اهل جفر عبارت است از ساختن حروف از عدد حرف لفظی . و این معنی ضمن بیان معنی لفظ بسط خواهد آمد. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله