ترجمه مقاله

استنواق

لغت‌نامه دهخدا

استنواق . [ اِ ت ِن ْ ] (ع مص ) ناقه گردیدن شتر نر. شتر ماده شدن . ناقه گردیدن جَمَل . ناقه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
- امثال :
استنوق الجمل ؛در حق شخصی گویند که سخن خود را در سخن دیگری درآمیزد. اصله ان المسیب بن علس انشد بین یدی عمروبن هند:
و قد اتلاقی الهم عند احتضاره
بناج علیه الصیعریة مکدم .
و طرفةبن العبد حاضر و هو غلام ، فقال : استنوق الجمل ، و ذلک لان الصیعریة من سمات النوق دون الفحل فغضب المسیب و قال : لیقتلنه لسانه و کان کما تفرس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
ترجمه مقاله