استه
لغتنامه دهخدا
استه . [ اِ / اُ ت ُه ْ ] (ص ) مخفف استوه . ملول . بتنگ آمده . (برهان ) :
استه و غامی شدم ز درد جدائی
هامی و وامی شدم ز جستن مترب .
|| مانده شده . (برهان ).
استه و غامی شدم ز درد جدائی
هامی و وامی شدم ز جستن مترب .
منجیک ترمدی .
|| مانده شده . (برهان ).