ترجمه مقاله

اسخین

لغت‌نامه دهخدا

اسخین . [ اِ ] (اِخ ) اِسخینُس . یکی از فلاسفه ٔ اثینه (آتن ). پدر او مبار (عصیب ) فروش و بقول دیوژِن لائِرت وی پسر لیسانیساس بود و با سقراط رابطه ٔ دوستی بی آلایش داشت و گویند سقراط درباره ٔ اسخینس گفته بود: تنها پسر مبار (عصیب ) فروشی مرابحق المعرفه شناخته و چنانکه باید احترام کرده است ، و باز دیوژن گوید: کسی که بسقراط پیشنهاد فرار از زندان کرد همین اسخینس بود نه اقریطون . ولی این حکیم دانشمند بفقر و فاقه روزگار میگذرانید. سقراط او را اندرز میداد که از خویشتن وام گیرد، یعنی از خرج خود بکاهد و قناعت و صرفه جوئی پیش گیرد تا محتاج ناکسان نشود. هنگامی مبلغی بدو وام دادند و او دکان عطرفروشی در آتن باز کرد اما بخت او یاری نکرد و کار وی به افلاس کشید. آنگاه عزم رحیل بسرقسطه (سیراکوز) کرد و بدربار حکمران آن ناحیت التجا برد. آریستیپوس او را گرامی داشت و سپس هنگام تبعید دیونی سیوس اصغر، به آتن بازگشت و مجدداً دچارمضیقه گردید. تدریس فلسفه آزادانه و در ملأ عام ممکن نبود، زیرا که کار به اهانت و تمسخر افلاطون و ارسطو میکشید، ناگزیر اسخینوس بتدریس خصوصی آغاز کرد و بنوشتن خطابه های قضاة نیز توجهی خاص مبذول داشت . در رساله ٔ فتیوس خطابه های قضائی فرینی خوس را جمعآوری کرده و او را در ردیف بهترین خطبا معرفی می کند و می گوید: خطابه های فرینی خوس مقیاس و معیار سبک سلیم آتیکی است . هرموگنس هم از این خطیب به احترام نام می برد. اسخینوس چند رساله ٔ فلسفی داشته لکن مقداری ناچیز از آنها باقی مانده است . (دائرةالمعارف بریتانیکا). سه رساله منسوب بوی بنام : تقوی ، ثروت ، مرگ بلاشک از او نیست و از مؤلفی مجهول است که بغلط بدو نسبت کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله