ترجمه مقاله

اسرهه

لغت‌نامه دهخدا

اسرهه . [ اُ رُ هَِ ] (اِخ ) بقول دِنیس تِل ماها خلیفه ٔ بزرگ اِدِس (الرها). (تاریخ خسروُن ص 27 و 63).اول کسی که در الرها بسلطنت نشست ارروا پسر خویا بود (سنه ٔ 136 ق .م .). او پنج سال سلطنت کرد و ادس بنام او معروف شد. پرکوپ ، در کتاب خود موسوم بجنگ های پارس (فصل اول بند 17) نام این شخص را «اُسرهه » نوشته و گوید که ادس و حوالی آن از نام این پادشاه «اُسرهن » نام دارد و او در زمانی که اهالی این صفحه متحدین پارسیها بودند، در اینجا سلطنت داشت . گمان قوی میرود که پروکوپ بهتر نام این صفحه را ضبط کرده ، زیرا اسرهه همان خسرو پارسی است که در زبانهای غیرپارسی به انواع و اقسام تصحیف کرده اند: اُسْرُهه ، خسروِس ، کسری ، خَسره و غیره . (ایران باستان ص 2629). قومی عرب در 130 ق .م . در الرهاءنزول کرده و دولتی تأسیس کردند که بتدریج متمدن شدو تابع اشکانیان بود و در جنگهای ایران و روم نقش مهمی داشت تا در سنه ٔ 316 م . دولت روم آن را منقرض کرد. این مملکت را در السنه ٔ فرنگی اوسروئن یا اوسرهوئن گویند که تصحیفی از اسم اصلی اورهوئن است و این تصحیف ناشی از التباس با کلمه ٔ اوسروس (خسرو) اشکانی شده است . (تاریخ عربستان و قوم عرب تألیف تقی زاده قسمت 7 - 9، ص 14). رجوع به اُسْرُاِن و اسروئن شود.
ترجمه مقاله