ترجمه مقاله

اسعاد

لغت‌نامه دهخدا

اسعاد. [ اِ ] (ع مص ) نیک بخت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب )(مؤید الفضلاء). نیکبخت گردانیدن . (زوزنی ). || یاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مؤیدالفضلاء). یاری . (غیاث ). یاوری . مساعدت :
التجا بر تست و بر امداد تو
تکیه بر اشفاق و بر اسعاد تو.

مولوی .


|| یاری دادن زن مر دیگری را در نوحه و آن منهی عنه است . (منتهی الارب ). || نیک بختی . (غیاث ).
ترجمه مقاله