ترجمه مقاله

اسعدافندی

لغت‌نامه دهخدا

اسعدافندی . [ اَ ع َ اَ ف َ] (اِخ ) محمد. یکی از علمای نامدار که در دولت عثمانی بمسند مشیخت اسلامی نایل گردید. او پسر شیخ الاسلام مشهور خواجه سعدالدین افندی صاحب «تاج التواریخ » است . مولد اسعدافندی سنه ٔ 978 هَ .ق . است . وی پس از اکمال دروس اجازه ٔ تدریس یافت و در مدارس متعدد بتدریس پرداخت و در سنه ٔ 1001 سمت مدرسی دارالحدیث داشت و درسال 1004 قاضی ادرنه و نیز در همین اوقات قاضی عسکرآناطولی و در تاریخ 1007 قاضی استانبول و در 1012 قاضی عسکر رومی بود. در سال 1023 بحج رفت در حین عودت وقتی که بقرمان ایلی رسید برادر او چلبی محمدافندی که سمت مشیخت اسلامی داشت درگذشت و در نتیجه اسعدافندی بجای او به مقام شیخ الاسلامی ترفیع یافت و تا زمان وفات سلطان احمدخان اول بدین سمت باقی بود. در عصر سلطان مصطفی خان و سلطان عثمان خان ثانی نیز همین مقام را داشت و سلطان عثمان خان ثانی با دختر وی ازدواج کردو بدین طریق مقام و مرتبه ٔ او بیفزود و هفت سال تمام در مسند شیخ الاسلامی متمکن بود و در دوره ٔ فترت عثمان خانی کنج عزلت گزیده برکنار رفت . در سال 1032 در زمان سلطان مرادخان رابع بار دیگر به مسند فتوی جلوس کرد و تا زمان ارتحال (ماه شعبان 1034 هَ .ق .) در این مسند باقی بود. جنازه ٔ او را در جوار حضرت ابوایوب نزدیک پدر و برادر وی بخاک سپردند. اسعدافندی یکی از فضلا و ادبا و شعرای کامل و از اهل سلوک بود خلقی ممدوح داشت و در بذل و بخشش مشهور است . در زبان فارسی و ترکی و عربی اشعار میسرود. از اشعار عربی اوست :
ما فی الفؤاد سوی الودّ الصحیح لکم
اﷲ یعلم ما قلبی و ما فیه .

(قاموس الاعلام ترکی ).


ترجمه مقاله