ترجمه مقاله

اسعد

لغت‌نامه دهخدا

اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن معمر حسینی عبیدی نحوی جوانبی ابوالبرکات . و گویند ابوالمبارک . در طبقات النحاةآمده که وی بمصر از ابی القاسم بن القطاع حدیث آموخت و از وی پسر او محمد حدیث فراگرفت . از اشعار اوست :
و اتخذ حب ّ النبی ملجاء
ثم ّ اصحاب النبی العشرة
فبذا اوصی اباً لی والد
ثم ّ جدی الجدّ حتی حیدرة.
و جوانبه موضعی است قرب احد - انتهی . (روضات الجنات ص 101).
ترجمه مقاله