اسلاقلغتنامه دهخدااسلاق . [ اِ ] (ع مص ) شکار کردن گرگ ِ ماده را. (منتهی الارب ). || داخل کردن در دسته ٔکوزه و جز آن چیزی را: اسلق العود فی العروة؛ داخل کرد چوب را در گوشه ٔ کوزه و جز آن . (منتهی الارب ).