ترجمه مقاله

اسماءالافعال

لغت‌نامه دهخدا

اسماءالافعال . [ اَ ئُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب )ماکان بمعنی الامر او الماضی مثل روید زیداً؛ ای امهله و هیهات الامر؛ ای بَعُدَ. (تعریفات جرجانی ). اسم فعل ، و آن اسمی است که در معنی و استعمال نیابت از فعل کند، یعنی اسمی است که معنی فعل و عمل فعل داشته باشد (در رفع فاعل و نصب مفعول ). اسم فعل هر گاه بمعنی فعل لازم باشد، تنها فاعل را رفع دهد، چون هیهات زید؛ یعنی بَعُدَ زید (دور شد زید). و اگر بمعنی فعل متعدی باشد فاعل را رفع دهد و مفعول را نصب ، مانند بَله َ هذا الامر؛ یعنی دَع ْ هذا الامر (این کار را بگذار). و رُوَیدَ اخاک ؛ یعنی امهل اخاک . هر گاه اسم فعل بمعنی فعل لازم باشد فاعل آن یا اسم ظاهر است چون هیهات العدو و یا ضمیر مستتر چون صَه ْ یا غَبی ّ؛ یعنی اسکت و فاعل آن ضمیر بارز نتواند بود. و اگر فعلی که اسم فعل بمعنی آن آید بحرف جر متعدی تواند شد، اسم فعل را نیز میتوان بحرف جر متعدی کرد مانند حیهل که اگر بمعنی اًئت باشد بنفسه متعدی باشد و اگر بمعنی عجل آید بوسیله ٔ باء متعدی گردد و اگر نائب از اقبل باشد به علی ̍ متعدی شود. و هر گاه اسم فعل منقول از ظرف یا حرف جر باشد ضمیر خطاب بآن متصل شود چون علیک احمد؛ یعنی الزمه ، و الیک عنی ؛ یعنی ابعد، و دونک الکتاب ؛ یعنی خذه ، و مکانک ؛ یعنی اثبت . و علیه رجلاً وعلی الشی ٔ و الی ّ نادر استعمال شده است . و اسماء افعال را تحدید نمیتوان کرد و آنچه استقصا کرده اند عبارت است از: شتان (افتراق ). صه (اسکت ). اوه (اتوجع). مه (انکفف ). آمین (استجب ). نزال (انزل ). رُوَید (امهل ). هیت و هیا (اسرع ). اِیه ْ (امض فی حدیثک ). حیّهل (ایت . عَجل . اَقبل ). ها (خذ). هلم (اَحضر او اَقبل ْ).وَی و اهّا و او (اَعجب ). اُف ّ (اَتضجر). هیهات (بَعُدَ). وَشکان سرعان َ (سرُع ). بطآن َ (بطی ٔ). قرقار (قَرقَر). علیک (اَلزم ). دونک (خُذْ). بله َ (دَع ْ).
ترجمه مقاله