ترجمه مقاله

اسهال

لغت‌نامه دهخدا

اسهال . [ اِ ] (ع مص ) بزمین نرم رسیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || آسانی دادن . || شکم براندن . شکم راندن دارو. (منتهی الارب ). راندن شکم .جاری شدن شکم . (غیاث ). شکم براندن به دارو. (تاج المصادر بیهقی ). شکم نرم کردن : اسهله الدواء. || رانده شدن شکم . (منتهی الارب ). شکم روش . شکم روه . تردد. بیرون روه . باغچه روک . رانش . رونش . برینش . اختلاف . اطلاق . اطلاق بطن . استفراغ : اسهال و ضعف خوارزمشاه زیاده شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356). || داروی اسهال داده شدن . (منتهی الارب ): اُسهل الرجل (مجهولاً). || بیماریی که برنشستن بیش از عادت باشد با روانی مدفوع .
- اسهال افتادن کسی را ؛ دچار شکم روش شدن وی : خوارزمشاه برخاست و ضعفش قوی تر شد، چنانکه اسهال افتاد سه بار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356). گروهی گفتند اسهال قوی افتاد و بمرد. (تاریخ بیهقی ص 433).
- اسهال کردن ؛ تولید اسهال : و بعضی داروها که اسهال صفرا کند... و بعضی اسهال سودا کند... وبعضی اسهال بلغم کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اسهال ، بر وزن اکرام ، نزد پزشکان عبارتست از خروج مواد بدن از مجرای روده ٔ مستقیم زیاده از مقدار طبیعی و سبب آن بهر عضوی که رسیده باشد اسهال را بدان عضو نسبت دهند، مانند: اسهال روده ئی . اسهال کبدی . اسهال معده ئی . اسهال زهره ئی . اسهال سپرزی . اسهال بدنی . اسهال ماساریقی . و همچنین بر حسب اخلاط اسهال را هم به همان خلط منسوب دارند، مانند: اسهال دموی و اسهال صفراوی و امثال آن . و اگر اسهال بطور موقت عارض شود آنرا اسهال دوری نامند و شرح فرق بین اسهال ها را بایداز کتب مفصله ٔ پزشکی دریافت . کذا فی حدودالامراض . و اسهال موقت از اقسام استفراغ است . و در بحر الجواهر گوید اسهال روده ئی گاه با سحج توأم باشد و گاه نباشد. و آنچه به سحج است آنرا اسهال زلقی گویند. و از این رو هر وقت اسهال روده ئی را نزد پزشکان نام برند به ذهن آنان اسهال توأم با سحج متبادر شود.
ترجمه مقاله