ترجمه مقاله

اسهام

لغت‌نامه دهخدا

اسهام . [ اِ ] (ع مص ) بسیار کردن سخن را: اسهم الرجل . (منتهی الارب ). || قرعه افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). قرعه برانداختن : اَسهم بینهم ؛ قرعه زدند با هم . || صاحب بهره و شریک کردن . بهره دادن .
ترجمه مقاله