اسپردن
لغتنامه دهخدا
اسپردن . [ اِ پ َ / پ ُ دَ ] (مص ) سپردن . سفارش کردن :
بدان رنج و سختی بپروردیم
کنون چونکه رفتی به که اسپردیم ؟
|| پی سپر کردن . پیمودن :
مرد در ظلمت ایام گهر یابد و کام
که بظلمت گهر اسپرد همی اسکندر.
بدان رنج و سختی بپروردیم
کنون چونکه رفتی به که اسپردیم ؟
دقیقی .
|| پی سپر کردن . پیمودن :
مرد در ظلمت ایام گهر یابد و کام
که بظلمت گهر اسپرد همی اسکندر.
سنائی .