ترجمه مقاله

اسکندرآباد

لغت‌نامه دهخدا

اسکندرآباد. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) نام شهریست بسرحد جنوب ، آبادان کرده ٔ ذوالقرنین . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤیدالفضلاء) :
درو سدّی از عدل بنیاد کرد
همان نامش اسکندرآباد کرد.

نظامی (اقبال نامه چ وحید ص 198).


ترجمه مقاله