اسکندروس
لغتنامه دهخدا
اسکندروس . [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) نام پسر اسکندر ذوالقرنین است که از روشنک دختر دارا بهم رسیده بود، و بعضی گویند نام مادر اسکندر است . (برهان ). نام پسر اسکندر ذوالقرنین . (جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ). نام پسراسکندر که از دختر داراب بود. (سروری ) :
همان پور اسکندر اسکندروس
همی آمد و خاک میداد بوس .
پس از مرگ اسکندر اسکندروس
بر آشوب (؟) شاهی نزد نیز کوس .
بفرمود تا عبره ٔ (؟) روم و روس
نبشتند بر نام اسکندروس .
همان پور اسکندر اسکندروس
همی آمد و خاک میداد بوس .
نظامی .
پس از مرگ اسکندر اسکندروس
بر آشوب (؟) شاهی نزد نیز کوس .
نظامی .
بفرمود تا عبره ٔ (؟) روم و روس
نبشتند بر نام اسکندروس .
نظامی .