ترجمه مقاله

اسکندر

لغت‌نامه دهخدا

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) (شاه ...) والی کشمیر در زمان امیرتیمور گورکان . چون تیمور از کنارآب عزیمت جانب سمرقند کرد و بنواحی قریه ٔ مایله رسید در آن مرحله ایلچی شاه اسکندر والی کشمیر به پایه ٔ سریر سلطنت مصیر رسیدند و اظهار اطاعت و خدمتگذاری کرده نوازش یافتند. (حبیب السیرجزو 3 از ج 3 ص 154). و رجوع به اسکندر بت شکن شود.
ترجمه مقاله