ترجمه مقاله

اسکیشهر

لغت‌نامه دهخدا

اسکیشهر. [ اَ ش َ ] (اِخ ) قصبه و مرکز قضائیست در سنجاق کوتاهیه از ولایت خداوندگار، قریب 55 هزارگزی شمال غربی کوتاهیه و 115 هزارگزی جنوب شرقی بروسه . در ساحل راست نهر پورسق صور از توابع شط سکاریه در 39 درجه و43 دقیقه و 45 ثانیه ٔ عرض شمال ی و 28 درجه و 40 ثانیه ٔ طول شرقی ، در موقعی بسیار زیبا و دلکش واقع است و چندین دستگاه حوله بافی و کرباس بافی و گلیم بافی دارد. در اطراف آن چند حمام معدنی است ولی چنانکه بایدو شاید معمور نیست . عمده ٔ منبع ثروت این قصبه عبارت است از سنگهای ستونی که در اطراف و جوانب آن بسیار یافت می شود. || قضائی است که از دو طرف مغرب و شمال بسنجاق ارطغرل و از جانب مشرق بقضای سفریحصار و از جهت جنوب بناحیه ٔ سید غازی محدود میباشد و 100 قریه دارد. و از سکنه ٔ آن اندکی نصرانی و بقیه مسلمانانند. در اندرون قضا 77 جامع و 6 مدرسه و 80 مکتب ، 2 کلیسا، 6 حمام ، 498 دکان ، 15 کاروانسرا، 7270 خانه ، 249550 دونِم (40*40 قدم )، مزرعه ٔ حبوبات ، 16500 دونم باغ ، 24604 دونم باغچه و جالیزکاری ، 256536 دونم مَرعی ̍ و چراگاه دارد. محصولات آن عبارت است از حبوبات متنوعه ، پنبه دانه ، انگور و غیره . سنگ ستونی نیز یکی از منابع ثروت وی میباشد و 2000 کارگر باستخراج آن مشغولند طول جلگه ای که در مقابل قصبه امتداد یافته قریب به 5 ساعت راه است و خاک آن بسیار حاصلخیزمیباشد. کوههای واقع در اطراف جلگه عریان است ولی در سایر مواضع قضا جنگلهای سرو و صنوبر یافت می شود. ناحیه ٔ سیدغازی هم باین قضا ملحق است . (از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 1 ص 169 و ضمیمه ٔ معجم البلدان و ایران باستان ص 2142 و ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 182 شود.
ترجمه مقاله