ترجمه مقاله

اسک

لغت‌نامه دهخدا

اسک . [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل ، واقع در 2000 گزی جنوب رینه . کوهستانی سردسیر. سکنه 700 تن . زبان فارسی مازندرانی . آب از چشمه سار و رودخانه ٔ هراز. محصول آن غلات ، حبوبات ، میوه جات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت ، گله داری . دبستان ، زیارتگاه و چند باب دکان دارد. در این آبادی آب معدنی معروف به آب اسک یا اسکوچشمه وجود دارد که دارای مواد اسید کربنیک و بی کربنات دوسود بسیار است که در حین جریان در مجاورت هوا مستحجر میگردد و تولید قشر آهکی می کند و تبدیل بسنگ مرمر میشود. چون اکثریت آب چشمه های آبادی از همین نوع است علیهذا کوههای اطراف از سنگهای آهکی و مرمر و اکثر خانه ها روی سنگها بنا شده است . اطراف اسک شوره و زاج فراوان دیده میشود. استحمام در آبهای اسک برای معالجه ٔ رماتیسم و غالب امراض جلدی و سوءِهاضمه مفید است . چشمه ٔ آب فرنگی یا آب آهن در بالای آبادی اسک واقع و برای مبتلایان به کم خونی نوشیدن آن مفید و استحمام آن برای امراض جلدی نافع است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). قریه ای بشمال دماوند، در دامنه ٔ یکی از قله های دماوند و ساحل یمین رود هراز. آب و درخت وافر دارد و در نزدیکی آن آثار ایوان عالی وبرابر آن قبه ای مرتفع است بضخامت صد ذراع که گویند از بناهای قباد پدر انوشیروان است و آن مشتمل بر 1500 خانه است و در خارج آن قبور عده ای از صحابه و تابعین که در جنگهای ایران و عرب کشته شده اند، میباشد.
ترجمه مقاله