ترجمه مقاله

اشجع

لغت‌نامه دهخدا

اشجع. [ اَ ج َ ] (اِخ ) سُلَمی . ابوالولید، اشجعبن عمرو السلمی . از قبیله ٔ بنی سُلیم و از شاعران بزرگ معاصر بشار بود. وی در یمامه متولد شده و در بصره پرورش یافت و در زمره ٔمداحان برامکه قرار گرفت و به همنشینی و دوستی جعفربن یحیی نائل آمد و جعفر او را به رشید معرفی کرد و مورد عنایت رشید واقع شد. در نتیجه بخت به وی روی آورد و کار وی رونق یافت و تا پس از مرگ رشید بسر برد و او را رثا گفت و بسال 195 هَ . ق . (811 م .) درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 118). و رجوع به اغانی ج 17صص 30 - 44 و تهذیب ابن عساکر ج 3 صص 59 - 63 و الموشح ص 222 و صص 259 - 295 و عیون الاخبار ج 1 - 22: 12، 31 : 6، 90 : 12 و البیان و التبیین ج 3 ص 194 و الوزراء و الکتاب ص 247، 169، 216 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 973 و عقدالفرید ج 3: 238 و ج 7 : 153 شود.
ترجمه مقاله