ترجمه مقاله

اشخاص

لغت‌نامه دهخدا

اشخاص . [ اِ ] (ع مص ) در تعب انداختن . (منتهی الارب ). بی آرام کردن . کسی را مضطرب کردن . (از اقرب الموارد). || نفی بلد کردن . (منتهی الارب ). جلای وطن دادن . تبعید کردن : و موسی را برسبیل اشخاص به بغداد آوردند. (جهانگشای جوینی ). || گسیل کردن . (تاج المصادر). بردن . (منتهی الارب ). || غیبت کردن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تیر از روی نشانه بگذشتن . (تاج المصادر). گذشتن تیر از بالای نشانه .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یا گذراندن تیر رااز بالای هدف . (از اقرب الموارد). لازم و متعدیست . || از جائی بجائی آوردن غریم را. || رسیدن وقت سفر. (منتهی الارب ). وقت سیر و رفتن کسی شدن . (از اقرب الموارد). هنگام رفتن شدن . || از جای برکندن . (منتهی الارب ). || ترشروئی کردن در سخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله