ترجمه مقاله

اشراط

لغت‌نامه دهخدا

اشراط.[ اِ ] (ع مص ) نشان کردن شتر و گوسپند و جز آن جهت فروختن . (منتهی الارب ). نشان کردن . (زوزنی ). اعلان کردن به اینکه شتر برای فروش است . (از اقرب الموارد). || آماده کردن چیزی را برای فروش . (منتهی الارب ). اشرط من ابله ؛ اعدّ شیئاً منها للبیع. (اقرب الموارد). || آماده کردن خویشتن را به کاری و نشان کردن جهت آن کار. (منتهی الارب ). اشرط نفسه لکذا؛ خود را برای کاری آماده ساخت و آنرا اعلام کرد. (از اقرب الموارد). || شتابانیدن رسول را.(منتهی الارب ). اشرط الرسول الی فلان ؛ قدّمه الیه و اعجله . یقال : افرطه و اشرطه . || اشرط نفسه و ماله فی هذا الامر؛ قدّمهما فیه . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله