ترجمه مقاله

اشعاع

لغت‌نامه دهخدا

اشعاع . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده انداختن شتر بول خود را. یقال : اَشَعَّ البعیر بوله .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اَشَعَّ الزرع ؛ خوشه برآورد آن کشت . (منتهی الارب )؛ اخرج شعاعه . (اقرب الموارد). || اَشَعَّ السنبل ؛ پر شد دانه های آن خوشه . (منتهی الارب )؛ اکتنز حبه . (اقرب الموارد). || اشعت الشمس ؛ نور گسترانید آفتاب . (منتهی الارب )؛ نشرت شعاعها. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله