ترجمه مقاله

اشمئزاز

لغت‌نامه دهخدا

اشمئزاز. [ اِ م ِ ءْ ] (ع مص ) منقبض و گرفته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اشمئزاز از چیزی ؛ منقبض شدن و رمیدن از چیزی بسبب ناخوش داشتن آن . (از المنجد). باهم آمدن . واهم آمدن [از چیزی ]. (زوزنی ). بهم درشدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). رمیدگی از چیزی . (زمخشری ). انقباض از چیزی . اکراه از چیزی . نفرت و تنفر از چیزی . گرفته خاطر شدن از چیزی . درهم گرفته شدن از چیزی .رمیده شدن از چیزی . || مکروه و ناخوش داشتن چیزی را. و منه الحدیث : سیلیکم الامراء تقشعر منهم الجلود و تَشْمَئِزﱡ منهم القلوب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). برمیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). ناخوشدلی از چیزی . (زمخشری ). نفور نفس از مکروه . || ترسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترسناک شدن . فزع . ذعر. (المنجد): «و اذا ذُکِرَ اﷲُ وَحْدَه ُ اشْمَاءَزَّت ْ قلوب ُ الذین لایؤمنون بالاَّخرة». (قرآن 39 / 45). || اقشعرار. (زوزنی ). بر خود لرزیدن بسبب نفرت از چیزی . (از المنجد).
ترجمه مقاله