ترجمه مقاله

اشمه

لغت‌نامه دهخدا

اشمه . [ اَ م َ ] (اِخ ) نام قضائی است در انتهای شرقی سنجاق صاروخان از ولایت آدین که از جهت شمال غربی به قضای سلندی و از سوی مغرب به قضای قوله و از جانب جنوب غربی بقضای آلاشهر واز جهت جنوب شرقی به سنجاق دنزلی و از سمت مشرق به قضای عشاق از سنجاق کوتاهیه پیوسته بولایت خداوندگار محدود است . قسم اعظم اراضی این قضا کوهستان است و فقط در اطراف شهرک مرکز قضائی طاقماق و بویژه در طرف شمال آن و نیز در امتداد نهر گدیز که از وسط قضا جریان دارد برخی از جلگه ها مشاهده میشود. این نهر از سنجاق کوتاهیه می آید و قضا را از طرف مشرق به سوی مغرب می شکافد و در اندرون این قطعه از راست و چپ جویها و انهار بسیاری بدان می پیوندد که بزرگترین تمام آنها نهر اشمه است . این نهر از میان قصبه ٔ مرکز قضائی طاقماق میگذرد. اراضی این سرزمین حاصلخیز است ، و انواع گوناگون حبوبات و میوه ها و سبزیها در آنها بعمل می آید. از قضای آلاشهر که انتهای خطآهن کنونی میباشد راه شوسه ٔ مربوط به مرکز ساخته شده است . در مرکز این قضا نوعی قالی بسیار مرغوب می بافند و ناحیه ٔ کوره در طرف شمال این قضا دیده میشود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله