ترجمه مقاله

اشمونین

لغت‌نامه دهخدا

اشمونین . [ اُ ن َ ] (اِخ ) (مثنی ) شهری است به صعید اوسط. (منتهی الارب ). شهری است در صعید مصر (192، 11) که در 1720 م . مجرای نیل را از آن برگرداندند و در نتیجه پس از آنکه یکی از مراکز مهم مصر بشمار میرفت ، به شهر کوچکی تنزل یافت . (از اعلام المنجد). و صاحب نخبةالدهر آرد: ناحیه ٔ اشمونین دارای 120 قریه است و منیةبن خصیب که در ساحل نیل است ، از توابع آن است . (از نخبة الدهر دمشقی ص 234). و صاحب قاموس الاعلام آرد: قصبه ای است در ولایت منیه ٔ صعید مصر که در 292هزارگزی جنوب قاهره و 36هزارگزی منیه واقع است . این قصبه در محل اجتماع شعبه ای از رود نیل بنام بحر یوسف وکانالی میباشد که مسافت آن از مجرای نیل دو ساعت است همچنین قصبه ٔ مزبور در کنار خطآهن است . جمعیت آن 5000 تن است . شهرک مزبور بر روی خرابه های شهر قدیمی بزرگی است که رومیان آن را هرموپولیس مانیا (مدینه ٔ هرمس کبیر) می نامیدند و آثار باستانی فراوانی دارد. پس از اسلام نیز اهمیت فراوانی داشته است و جمعی از مشاهیر از آن برخاسته اند در گذشته قالیهای سرخ فام بسیارزیبا و دلکش در آن می بافته اند و در جوار آن اسب و استر و خر پرورش می یافته است . و رجوع به اشمون شود.
ترجمه مقاله