ترجمه مقاله

اشناس

لغت‌نامه دهخدا

اشناس . [ اَ ] (اِخ ) نام افشین بود. ابوالفضل بیهقی آرد: در اخبار رؤسا خواندم که اشناس و او را افشین خواندندی ... به بغداد رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 134). رجوع به افشین شود.
ترجمه مقاله