ترجمه مقاله

اشکیل

لغت‌نامه دهخدا

اشکیل . [ اِ ] (اِ) مکر و حیله و فریب . (انجمن آرا) (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به اشکل شود. || اسبی بود که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (برهان ) (هفت قلزم ) (غیاث ). || دوائی است که آب برگ آن سفیدی چشم را زایل کند و بعربی آنرا عوسج گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به اشکیل چشم شود.
ترجمه مقاله