اصابیعلغتنامه دهخدااصابیع. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِصبع. انگشتان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ولی در اقرب الموارد و قطر المحیط جمع اصبوع است که لغت یا لهجه ای در اصبع است . و جمع اصبع، اصابع است .