ترجمه مقاله

اصباغ

لغت‌نامه دهخدا

اصباغ . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صِبْغ و صِبَغ. (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ صِبْغ. رنگها. (آنندراج ) (غیاث ). ج ِ صِبْغ و صِباغ . (ناظم الاطباء) . رنگها. نانخورشها. ج ِ صِبْغ و صِبَغ، بمعنی صِباغ . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به صِبْغ و صِباغ شود: آنرا به انواع الوان و اصباغ چون عرصه ٔ باغ بیاراستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ص 421).
ترجمه مقاله