ترجمه مقاله

اصحاب اطراف

لغت‌نامه دهخدا

اصحاب اطراف .[ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرزداران . آنانکه مرزهای کشور را نگهبانی کنند. اصحاب ثغور: اصحاب اطراف بدو می نگرند و دم درکشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 399). و از ری نامه ها رسیده بود پیش از این بچندروز که کارها مستقیم است و پسر کاکو و اصحاب اطراف آرمیده . (تاریخ بیهقی ص 263). و اصحاب اطراف که از درگاه او بازگشتند هر یک به استوار گردانیدن ولایت خویش مشغول شدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 107). اصحاب اطراف بر منهاج عبودیت به التزام حمل و اتاوت و اقامت برسوم خدمت استادگی نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 30). ملوک عالم و اصحاب اطراف چشم بر آن دارند که قضاء حق او چگونه به ادا رسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 111). اصحاب اطراف حکم سلطان را انقیاد نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 339). و رجوع به اصحاب ثغور شود.
ترجمه مقاله