ترجمه مقاله

اصرد

لغت‌نامه دهخدا

اصرد. [ اَ رَ ] (ع ن تف ) انفذ.
- امثال :
اصرد من السهم .
اصرد من خازق وَرقه .
|| ابرد.
- امثال :
اصرد من جراد .
اصرد من عَنْزَة جَرْباء .
اصرد من عین الحرباء ؛ مَثَلی است که آنرا برای کسی بکار میبرند که به سرمای سخت دچار شده باشد زیراحرباء بگرد خورشید میچرخد و آنرا با چشم خود استقبال میکند تا از آن گرما جلب کند و نیز گویند: اصرد من عَنْزَة جَرْباء، زیرا بز گر بعلت کمی موی و نازکی پوست در زمستان گرم نمیشود و از اینرو سرما بدان زیان میرساند. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله