ترجمه مقاله

اصطبار

لغت‌نامه دهخدا

اصطبار. [ اِ طِ ] (ع مص ) شکیبایی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صبر کردن . و طای آن بدل از تای فوقانی است . و در منتخب ، شکیبایی نمودن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). صبر. (زوزنی ). صبر کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 14). شکیبایی . شکیبیدن .شکیب . مصابرت . صابری . اصطبار بر چیزی ؛ تصبر. اصبرار. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط): و مستعصم عذر گفت و وزیر از مواعید او بکلی مأیوس گشت و به قضا رضا داده دیده ٔ انتظار بر دریچه ٔ اصطبار گذاشت . (رشیدی ). || در پی قصاص شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اِصْطَبَرَ منه ؛ اقتص َّ من معنی القصاص . (اقرب الموارد). || در پی رفتن . || خود را بستم بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله