ترجمه مقاله

اصعاق

لغت‌نامه دهخدا

اصعاق . [ اِ ] (ع مص ) آتش افکندن از آسمان . (منتهی الارب ). صاعقه افکندن از آسمان . (آنندراج ). اصعاق آسمان به کسی ؛ صاعقه رساندن به وی . (از اقرب الموارد). بیهوش کردن . (منتهی الارب ). بمیرانیدن و بیهوش کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از قطر المحیط).
ترجمه مقاله