ترجمه مقاله

اصلاف

لغت‌نامه دهخدا

اصلاف . [ اِ ] (ع مص ) دشمن داشتن کسی را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و به زن گویند: اصلف اﷲ رفغک ؛ ای بغضک الی زوجک . (قطر المحیط). دشمن گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گران جان شدن . || کم خیر شدن کسی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله