ترجمه مقاله

اصنوجة

لغت‌نامه دهخدا

اصنوجة. [ اُ ج َ ] (ع اِ) تغارهای آرد خمیر. (منتهی الارب ). الدوالقة من العجین . (اقرب الموارد). رشته هایی که از خمیر آرد گندم سازند. (ناظم الاطباء). و در شرح قاموس آمده است : اصنوجه ؛ دوالقه از خمیر است . مترجم گوید که دوالقه در جای خود مذکور نیست و دوالقه معرب دواله است و آن چیزی است که به درازی بریده میشود و اصنوجه آن خمیریست که بطریق دوال کشیده و بریده میشود و آن را رشته نیز میگویند. (شرح قاموس ). و معلوم نیست صاحب منتهی الارب چرا دوالقه را «تغارها» ترجمه کرده است ، شاید به یکی از معانی آن که بر مطلق خوردنی و آذوقه اطلاق شود توجه داشته است .
ترجمه مقاله