ترجمه مقاله

اصیلی

لغت‌نامه دهخدا

اصیلی . [ اَ ] (اِخ ) یحیی شیخ شرف الدین اصیلی مصری . از اکابر شعرای نامی روزگار که اشعارش با ستاره ٔ شعری ̍ همعنان و واسطه ٔ قلاده ٔ زمان بود، و از آنجمله که در مقام تقریظ منظومه ای بنام اشارات ازآن بعضی از فضلا سروده این دو بیت است :
ان الاشارات للعلم العزیز حوت
و حازت الرفع مثل المفرد العلم
و ان تقل مادحاً فی نعتها کلماً
ففی الاشارات ما یغنی عن الکلم .
و در هشتم محرم 1001 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانةالادب ). و صاحب سلافةالعصر نوشته است : وی را در دیار مصر عزت و جاه فراوان است و بویژه مشایخ بکریه او راگرامی دارند، و هم آرد: پس از سفر حج و گزاردن مناسک حج در هشتم محرم سال 1001 درگذشت . او راست :
لی فی المحبة عن ملام العاذل
بجمال من اهواه اشغل شاغل
اثرت عیونی بالسهاد و انما
دمعی الذی اضحی بوصف السائل
ان غردت ورق الحمائم جددت
شوقاًاهاج من الغرام بلابل
یأبی غزال ارض نجد داره
لکن لواحظه عزین لبابل
لدن المعاطف رق مرشف ثغره
فاعجب له من ذایل فی ذابل ...
و گویند در خدمت استاد محمد بکری در بولاق شاعر و گروهی از فقرا و هوی خواهان وی گرد آمده بودند، وی برای هر یک از آنان مقداری انار فرستاد و شاعر برای انجام دادن کاری در آن لحظه بیرون رفته بود و چون حاضر آمد از موضوع انار آگاه شد و این بیت ها را به وی نوشت :
مولای یا اکرم الانام و من
بحار جدوی نداه منصبّه
قد جاء رمّانک الوری جملاً
و العبد ماجأه ، و لا حبه .
محمد بکری مقدار فراوانی انار برای شاعر میفرستد و در پاسخ این اشعار را نیز میسراید:
نامر بالقلب و اللسان بما
یفیض منه غیث العطا صبه
فلیس هذا الفقیر یعرف من
ابتاعه مثلکم غدا صبه
فاعذر فلاعتب فی الحساب علی
مخطی محسوبة و لا حسبه .
که «نامر» در مصراع اول معکوس رمان (نار) است . و نیز یکی از معاصران وی نوشته است : روزی من و شیخ علامه نورالدین عسیلی نشسته بودیم و در مجلس سخن از این رفت که جماعتی از دانشمندان عصر و ادیبان روزگاردر مدت نزدیکی درگذشتند، مانند: علامه فارضی و شهاب نسفی و برهان مبطل و گروهی دیگر، در این هنگام اصیلی انشاد کرد:
اقول و قد قیل لی کم مضی
ادیب له حسن نظم جلیل
دعوا کل ذی ادب ینقضی
و یحیی العسیلی و یحیی الاصیلی .
و رجوع به سلافةالعصر صص 414 - 416 شود.
ترجمه مقاله