ترجمه مقاله

اضخم

لغت‌نامه دهخدا

اضخم . [ اَ خ َ / اَ خ َم م ] (ع ص ) سطبر بزرگ تن از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضُخام . (اقرب الموارد). و ضخام بمعنی بزرگ از هر چیزی یا بزرگ جسم پرگوشت است . (از اقرب الموارد). رجوع به ضخام شود. || (ن تف ) اسم تفضیل است ، گویند: هو اضخم منه ؛ آن ستبرتر از آن است یعنی بیشتر ضخیم است . و گاه در شعر مشدد آید، چون :
ضخم یحب ّ الخلق الاضخمّا .

(از اقرب الموارد).


ضخم تر. سطبرتر. ضخیم تر: و لیس فی العضاه اکثر صمغاً منه و لا اضخم [ای من الطلح ]. (تاج العروس ، ماده ٔ طلح ). و کان فیهم هو اضخم منه . (ابن جبیر).
ترجمه مقاله