ترجمه مقاله

اطراق

لغت‌نامه دهخدا

اطراق . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) بدنبال یکدیگر رفتن شتران . (از اقرب الموارد). در پی یکدیگر شدن شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || از راه پراکنده شدن شتران و فروگذاشتن جاده . (از اقرب الموارد). متفرق رفتن شتران به راهها و گذاشتن راه راست را. (ناظم الاطباء). پراکنده شدن شتران به راهها و گذاشتن راه راست را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بر هم نشستن پر مرغ ، یقال : اطرق جناح الطیر؛ یعنی بر هم نشست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بر هم پیچیده شدن پر مرغ . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). || برآمدن بعض شب بر بعض . || بر هم نشستن برخی از جانب زمین بر برخی . || اطراق حوض ؛ فروافتادن سرگین و پشکل در آن و درآمیختن آن با آب . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله