ترجمه مقاله

اطرغلات

لغت‌نامه دهخدا

اطرغلات . [ اُرُ غ ُل ْ لا ] (معرب ، اِ) فاخته . || قمری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . قماری . (اقرب الموارد). || دبسی است که در گردن طوق دارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صلاصل که در گردن طوق دارند،و ندانم که معرب است یا تازی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله