اطهر. [ اِطْ طَهَ ْ هَُ ] (ع مص ) تَطَهﱡر.اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت » آن را در «ط» ادغام کردند و همزه ٔ وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش نیاید . تنزه از چرکها. (از اقرب الموارد). پاک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از گناه دست بازداشتن . (از اقرب الموارد). پرهیز کردن از گناه و از هر زشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || غسل کردن زن . (از اقرب الموارد). غسل آوردن زن از خون و جز آن . یقال : تطهرت بالماء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . || تطهر زن به آب ؛ استنجا کردن بدان . (از اقرب الموارد).
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.