اظهر
لغتنامه دهخدا
اظهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) نامش میرغلامعلی دهلوی و از شاعران هندوستان بود و در سال 1182 هَ . ق . در مرشدآباد درگذشت . او راست :
نه مرا تو می شناسی ، نه ترا شناختم من
بکدام آشنائی ، ز تو دردسر گرفتم .
و آغابزرگ طهرانی می نویسد: وی شاگرد شمس الدین فقیر بود و بسال 1170 هَ . ق . به عظیم آباد (هند) مهاجرت کرد ودر همانجا درگذشت . برخی از اشعار وی در گلشن (ص 26)آمده و صاحب قاموس الاعلام و مؤلف ریحانة الادب آنها را نقل کرده اند. (از الذریعه قسم اول از ج 9 ص 80). ومؤلف صبح گلشن می نویسد: وی در روزگار علی وردیخان بهادر مهابت جنگ به عظیم آباد آمده و از آنجا به مرشدآباد رفته و همانجا زندگی را بدرود گفته است . (صبح گلشن ص 26). و صاحب گلشن این اشعار را نیز به وی نسبت داده است :
عشق تو دگر گداخت ما را
این فتنه کجا شناخت ما را
از دست جنون دل چه پرسی
در اول داو باخت ما را.
نماند طاقت پرواز سیر بُستانم
ستمگران پر و بال مرا چرا بستند
برنگ توبه ٔ فصل ِ بهار سنگدلان
هزار عهد بمن بسته اند و بشکستند.
و رجوع به ریحانة الادب شود.
نه مرا تو می شناسی ، نه ترا شناختم من
بکدام آشنائی ، ز تو دردسر گرفتم .
(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 995).
و آغابزرگ طهرانی می نویسد: وی شاگرد شمس الدین فقیر بود و بسال 1170 هَ . ق . به عظیم آباد (هند) مهاجرت کرد ودر همانجا درگذشت . برخی از اشعار وی در گلشن (ص 26)آمده و صاحب قاموس الاعلام و مؤلف ریحانة الادب آنها را نقل کرده اند. (از الذریعه قسم اول از ج 9 ص 80). ومؤلف صبح گلشن می نویسد: وی در روزگار علی وردیخان بهادر مهابت جنگ به عظیم آباد آمده و از آنجا به مرشدآباد رفته و همانجا زندگی را بدرود گفته است . (صبح گلشن ص 26). و صاحب گلشن این اشعار را نیز به وی نسبت داده است :
عشق تو دگر گداخت ما را
این فتنه کجا شناخت ما را
از دست جنون دل چه پرسی
در اول داو باخت ما را.
. . .
نماند طاقت پرواز سیر بُستانم
ستمگران پر و بال مرا چرا بستند
برنگ توبه ٔ فصل ِ بهار سنگدلان
هزار عهد بمن بسته اند و بشکستند.
(صبح گلشن ص 27).
و رجوع به ریحانة الادب شود.