ترجمه مقاله

اعتکال

لغت‌نامه دهخدا

اعتکال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته و ملتبس گردیدن کار. || گوشه گرفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || اعتکال خبر؛ مشکل شدن آن بر کس . || همدیگر را سرون زدن گاوها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : اعتکل الثوران ؛ همدیگر را سرون زدند. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله