ترجمه مقاله

اعراج

لغت‌نامه دهخدا

اعراج . [ اِ ] (ع مص ) دادن کسی را گله ٔ شتران . (منتهی الارب ). گله ٔ شتران بکسی دادن . (ناظم الاطباء). گله ٔ شتران بکسی بخشیدن . یقال : اعرج فلاناً اعراجاً؛ داد اورا گله ٔ شتران . || مالک شتران لنگان گردیدن . (منتهی الارب ). مالک شتران لنگ گردیدن . (ناظم الاطباء). دارا شدن گله ٔ شتران را. (از اقرب الموارد). مالک شتران لنگ گردانیدن . [ کذا ] . (آنندراج ). || به وقت غروب درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهنگام غایب شدن خورشید وارد شدن . (از اقرب الموارد). || لنگ گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سخت لنگ گردانیدن خدا کسی را. (از اقرب الموارد). و منه : اعرجه اﷲ؛ دعای بد است .(منتهی الارب ). لنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). و درنفرین و دعای بد گویند: اعرجه اﷲ. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله