ترجمه مقاله

اعراس

لغت‌نامه دهخدا

اعراس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِعِرس ، بمعنی زن باشوی و مرد بازن و شیر ماده یا نر.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ عِرس ، بمعنی زن شوهردار و شوهر زن و شیر. (از اقرب الموارد).رجوع به عِرس شود. || ج ِ عَرس ، بمعنی ستونی که در میان خیمه است و رسن و شتربچه ٔ خردسال و جزآن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عَرس شود. || ج ِ عُرس ، بمعنی شتربچه ٔ خردسال و ستون میان خیمه و ولیمه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عُرس شود. || ج ِ عُرُس ، بمعنی ولیمه و مهمانی عروسی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به عُرُس شود.
ترجمه مقاله