ترجمه مقاله

اعزاب

لغت‌نامه دهخدا

اعزاب .[ اِ ] (ع مص ) دور شدن و دور کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یقال : اعزبه اﷲ؛ ای اذهبه . (منتهی الارب ). دور شدن ، یقال : «من قراء القرآن فی اربعین لیلة فقد اعزب »؛ ای ابعد العهد بأوّله من عزب بابله . (از اقرب الموارد). و دور کردن . (از اقرب الموارد). || خداوند شتران دوررفته شدن و بگیاه دور رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).یقال : اعزب القوم ؛ اذا اصابوا الکلأ العازب ؛ (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دور شدن شتر از قوم در چراگاه . (از اقرب الموارد). دور شدن چهارپای از خداوند. (تاج المصادر بیهقی ). دور شدن اشتر یا گوسفند خداوند. (مصادر زوزنی ). || دور ماندن شتر در چراگاه . یقال : اعزبت الابل ؛ بعدت فی المرعی لاتروح . || دور رسیدن چوپانان بگیاه : اعزب الرعاة؛ اصابوا العازب ؛ ای الکلأ البعید. || عزب ساختن کسی را: اعزب فلاناً؛ جعله عزباً. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله