ترجمه مقاله

اعسان

لغت‌نامه دهخدا

اعسان . [ اَ ] (ع اِ) نشان و آثار و جای چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشانها و جای چیزی . (از اقرب الموارد). الواح شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشانها و آثاری که از پیه ٔ گوشت شتر باقی مانده باشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || باقیمانده های لباس . (از متن اللغة). || اعسان الارض ؛ هیزم و باقی مانده و بیخ و تنه ٔ بی شاخ و کنده ٔ درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بقیه ٔهیزم و شاخهای آن . (از اقرب الموارد). || ج ِ عِسن ، بمعنی همتا و مانند و پیه و یثلث . (منتهی الارب ). ج ِ عَسن ، عُسن ، عِسن ، یعنی مثل و نظیر و پیه .(از متن اللغة) (ناظم الاطباء). و رجوع به عسن شود.
ترجمه مقاله